من 20 ساله ازدواج کردم. چند وقت پیش متوجه شدم که شوهرم در اوایل ازدواج ما رابطه خارج از ازدواج داشته است. این ماجرا چندین سال به طول انجامید. بعد از فاش شدن این فریب تصمیم گرفتیم با هم بمانیم و در مشاوره برای ازدواجمان کار کنیم. شوهرم خیلی پشیمان بود و من او را بخشیدم. ما سعی می کنیم به جلو برویم و کارمان بد نیست. مشکل: من زنی را که با او درگیر بود می شناسم. من پر از خشم از او هستم و وسواس زیادی برای رویارویی با او دارم. من تقریباً مطمئن هستم که این برای من سالم نیست، اما نمی توانم از آسیب یا تمایل شدیدم برای رنج بردن او عبور کنم. نصیحت؟
همسر
برای ناراحتی شما متاسفم و من موافقم که تثبیت معشوق سابق شوهرت احتمالاً ناسالم است. من اگر جای شما بودم، مشاوره فردی را بررسی می کردم. از دور ادعای شما مبنی بر اینکه شوهرتان را بخشیده اید قانع کننده نیست. من متوجه شدم که عصبانی ماندن از او ممکن است ناراحت کننده یا حتی ترسناک باشد، اما آیا خشم خود را به سادگی از او به سمت زنی که او با او خیانت کرده منتقل نکرده اید؟
من گمان می کنم که بسیاری از ما با خیال پردازی شما برای رویارویی با این زن همذات پنداری می کنیم – گویی که یک تاز و صدای گرم و سفید می تواند احساسات شما را برطرف کند. اما احساسات اغلب آشفتهتر از این هستند، و صادقانه بگویم، من فکر میکنم که شما روی طرف اشتباهی تمرکز کردهاید: این زن هرگز به شما قول نداده وفادار باشد و به شما خیانت نکرده است. شوهرت اون کارها رو کرد
در مشاوره انفرادی – به غیر از شوهرتان – آزاد خواهید بود که تمام احساسات خود را با خیال راحت بررسی کنید. ممکن است متوجه شوید که میل شدید شما برای رنج بردن این زن واقعاً خشم بیجای شوهرتان است. (یا نه.) درمانگر شما همچنین ممکن است بازگشت به مشاوره زوجین را پیشنهاد دهد. متاسفم که نمی توانم یک راه حل سریع در اینجا ارائه دهم. بازسازی اعتماد اغلب به زمان و کار سخت زیادی نیاز دارد.
تجزیه و تحلیل مزایای گربه
مادر مسن من وضعیت جسمانی خوبی ندارد. او بیشتر اوقات از واکر استفاده می کند و نمی تواند خم شود یا چیزی حمل کند. او مجبور شد گربه اش را به طور غیرمنتظره ای پس از زمین خوردن ترک کند و مجبور شد شش هفته را در بیمارستان و مرکز توانبخشی بگذراند. گربه اش را نزد همکارش گذاشتم که حاضر است آن را نگه دارد. اما حالا که مادرم به خانهاش باز میگردد – نه قویتر از قبل از سقوطش – او میخواهد گربه را برگرداند. من سعی کردم توضیح دهم که او بدون گربه وضعیت بهتری خواهد داشت، که به راحتی می تواند باعث سقوط او شود، و گربه در جایی که بتوان به درستی از او مراقبت کرد، وضعیت بهتری خواهد داشت. اما مادرم می گوید: “گربه تنها چیزی است که من دارم!” آیا من ظالم هستم؟
فرزند دختر
البته که نه! این چیزی است که آرزو میکردم، زمانی که در موقعیت (سخت) شما بودم، بهتر میفهمیدم: طولانیترین زندگی لزوما بهترین زندگی نیست. با فرض اینکه مادر شما عقل سلیم داشته باشد، بی دلیل نیست که او یک حیوان خانگی مورد علاقه خود را به جای احتمال سلامتی بهتر انتخاب کند. آن گربه ممکن است بزرگترین آرامش او باشد.
خطرات را به وضوح برای او توضیح دهید، سپس اجازه دهید او انتخاب کند. (شاید ملاقات منظم با گربه ها یک گزینه باشد؟) می دانم که شما بهترین چیز را برای مادرتان می خواهید، اما قضاوت خود را جایگزین او نکنید. شما می گویید که او به خانه می رود، اما همانطور که وضعیت او را توصیف می کنید – نمی تواند “خم شود یا چیزی را حمل کند” – من گمان می کنم که او ممکن است برای انجام کارهای اساسی به کمک نیاز داشته باشد. اگر کمک او (یا شما) مایل به غذا دادن به گربه و تمیز کردن جعبه زباله او است، تمام تلاش خود را بکنید تا به تصمیم مادرتان احترام بگذارید.
آیا رفتن خانه به خانه او را می کشت؟
زنی که من دوست صمیمی می دانم اخیرا نامزد کرده است. من آن را با پیمایش در شبکه های اجتماعی کشف کردم. هشت سال است که او را می شناسم. من نمی خواهم خبرهای خوب او را خراب کنم. دقیقا برعکس! من می خواهم او را جشن بگیرم. اما از اینکه او شخصاً به من اطلاع نداده است ناراحتم. آیا می توانم این را به او بگویم؟
دوست
بنابراین اکنون، علاوه بر دوشها و دفاتر ثبتنام و سایر مراسم عروسی، میخواهید که زوج عروس به همه دوستان خود اطلاعرسانی کنند؟ نه من دارم پامو میذارم پایین پست دوست شما در شبکه های اجتماعی به وضوح کافی بود: دیدی!
به خبرهای خوب او مانند تولد خود فکر کنید. شما به همه نمی گویید که برای تبریک تولد به دادگاه می آید. (فیس بوک این کار را می کند، یا تاریخ در تقویم مردم آمده است.) فقط برای دوست خود خوشحال باشید و به او تبریک بگویید.
چیزی با خود نیاورید (اما هوموس را رها کنید)
من عاشق مهمانی دادن به شام هستم. وقتی میهمانان میپرسند چه چیزی میتوانند بیاورند، من میگویم: «نیازی نیست» یا چیزی برای خوردن در طول کوکتل پیشنهاد میکنم. بنابراین، وقتی دوستی که هوموس و چوب هویج آورده بود، بعد از شام شروع به بستهبندی آنها کرد تا بدون اینکه از من بپرسد که آیا آنها را میخواهم، من را به عقب بردند. (من!) آیا باید به او می گفتم؟ (توجه: این یک مشکل مالی یا پولی نبود.)
میزبان
مردم عجیب هستند. (هر یک از ما.) شاید دوست شما می خواست ظرف سرو خود را به خانه ببرد یا فکر می کرد که در تمیز کردن کمک می کند؟ به هر حال، اینها بهترین توضیحاتی هستند که من برای رفتارهای عجیب او دارم. و برای ثبت: بله، اگر می خواهید هوموس دوستتان را بعد از غذا دادن به مهمانان خود نگه دارید، از او بخواهید که آن را ترک کند.
برای کمک به وضعیت نامناسب خود، یک سوال به [email protected]، به فیلیپ گالانز در فیس بوک یا @SocialQPhilip در توییتر.