CNN
–
هنگامی که هفته گذشته چهار کودک بومی جوان پس از 40 روز در جنگل های آمازون کلمبیا پیدا شدند، امدادگران متوجه شدند که مسن ترین، لزلی جاکوبومبایر موکوتوی 13 ساله، چیزی بین دندان هایش پنهان شده است.
الیسر مونوز، یکی از چهار نگهبان بومی که اولین تماس را با بچه ها برقرار کرد، گفت: «ما متوجه شدیم که او چند دانه به آرامی بین گونه ها و استخوان فکش جویده شده است.
مونوز به سی ان ان گفت این دانه ها از یک درخت خرما بومی آمازون به نام Oenocarpus Bataua که در کلمبیا به عنوان “milpesos” شناخته می شود، هستند.
مونوز گفت که میوههای آن سرشار از چربی است و قبایل آمازون از آنها برای تهیه روغن گیاهی استفاده میکنند، اما دانههای لسلی هنوز نارس بودند که او پیدا شد.
مونوز میگوید: «او آنها را نگه میداشت تا گرمای دهانش دانهها را باز کند و بتواند پالپ را به خواهر و برادر کوچکترش بدهد. اینطوری زنده ماندند.»
از زمانی که کودکان به خانه آورده شدند، خبرنگاران و کارشناسان بقا تلاش کردند به این سوال پاسخ دهند: چگونه چهار کودک – کوچکترین آنها فقط یک نوزاد – برای مدت طولانی در قلب جنگل های آمازون زنده ماندند؟
تیمی متشکل از 130 کماندو نیروی ویژه و تعدادی از ماهرترین راهنمایان بومی کشور برای یافتن آنها نیاز داشت.
وسعت جنگلی که در آن پیدا شده اند یکی از دورافتاده ترین و غیر مهمان نوازترین جنگل های کلمبیا است، جایی که حیوانات وحشی مانند جگوار، آناکوندا یا حشرات سمی فراوانند، باران می تواند بیش از 15 ساعت در روز باریده و دید گاهی به 10 متر محدود می شود. به پوشش گیاهی غلیظ
لزلی و خواهر و برادرش وقتی بالاخره پیدا شدند به طرز خطرناکی لاغر شده بودند. در بیش از یک ماه بدون بزرگسالان، به نظر میرسد که آنها با میوههای وحشی و سه پوند آرد کاساوا، یک ماده اصلی پروتئینی بالا در رژیم غذایی آمازون، که از لاشه هواپیمای سقوط هواپیما که آنها را در جنگل گیر کرده بود، زنده ماندهاند. .
آنها همچنین یکی از صدها کیت بقا را که در عملیات جستجو و نجات در جنگل باقی مانده بود، پیدا کردند که شامل جیره های کوچک غذا، الکترولیت ها و فندک بود.
هنری گوئررو، یکی از بزرگان بومی که او نیز عضوی از تیمی بود که آنها را پیدا کرد، میگوید: «ما میدانیم که آنها فقط از یکی از کیتهای ارتش استفاده کردند، برای بقیه فقط میوه، دانه و آب.
فقط کسی که دانش عمیقی از جنگل داشته باشد و انعطافپذیری شخصی قابل توجهی داشته باشد میتواند بیش از یک ماه در آنجا زنده بماند – خیلی کمتر سه نفر دیگر را نیز زنده نگه دارد.
هفتهها پیش، اکثر مردم کلمبیایی که داستان آنها را دنبال میکردند، نمیتوانستند میزان برخورداری لزلی و خواهران و برادرانش از این مهارتها را بدانند. اما عموی آنها، فیدنسیو والنسیا، ناامید نشد: “آنها از قبل جنگل را می شناسند … آنها بچه هستند، اما ما امیدواریم که زنده باشند و به آب دسترسی داشته باشند.”
سخنان او ثابت شده است.
این کودکان هنوز علنی صحبت نکرده اند و در بیمارستان نظامی مرکزی کلمبیا در بوگوتا در حال بهبودی هستند. روز پنجشنبه، بیانیهای از بیمارستان اعلام کرد که این کودکان از خطر فوری خارج شدهاند، اما همچنان به دلیل بیماریهای عفونی و سوء تغذیه جدی در معرض خطر قرار دارند.
آثار بقای آنها دانش گیاه شناسی و آینده نگری چشمگیر را نشان می دهد.
در طول جستجو، امدادگران میوههای دور ریختهشدهای مانند آویچر، گیاهی وحشی شبیه میوه شور که بچهها در تنهایی در جنگل میخوردند، پیدا کردند. بذرهای میلپسوس نیز در امتداد ردپای آنها یافت شد و مقامات کلمبیایی معتقدند لزلی مقداری شیر خشک از هواپیمای دور ریخته شده برای تغذیه کریستین 11 ماهه برای چند روز برداشته است.
وقتی بچهها پیدا شدند، بطریهایی داشتند که برای جمعآوری آب از نهرها یا باران استفاده میکردند، که در طول ماه جستجو فراوان بود.
این دستاورد برای جامعه بومی آمازون کلمبیا مانند یک لحظه افتخار است. گوئررو در یک کنفرانس مطبوعاتی اخیر در بوگوتا گفت: به لطف این بچهها، ما بر فناوری پیروز شدیم. به لطف بچه ها متوجه شدیم که ما، بومیان، مهم هستیم.»
در حالی که بقای آنها شگفتانگیز است، بدون شک دانش سنتی از جنگلی که آنها از سنین جوانی بسیار در آغوش داشتند، تسهیل شد، و در حالی که کلمبیا ارتش خود را مستقر میکرد، این چهار راهنمای بومی محلی بودند که برای اولین بار بچههای کوچک را دیدند.
لزلی، به ویژه، نه تنها به خاطر زنده ماندن خود، بلکه اطمینان از زنده ماندن خواهر و برادرهای کوچکترش پس از از دست دادن مادرشان در سانحه هواپیما مورد تحسین قرار می گیرد.
مونوز به سیانان گفت: وقتی پیدا شد، یکی از اولین جملاتی که تین رانوکو موکوتوی چهار ساله با امدادگران زمزمه کرد این بود: «مادر من مرده است».
یکی از وظایف سنتی زنان بومی این است که از خواهر و برادر خود به گونه ای مراقبت کنند که گویی آنها فرزندان شما هستند. یک خواهر بزرگتر اساساً یک مادر دوم است، و من فکر میکنم که لزلی دقیقاً اینگونه تربیت شده است.”
اما کویرو معتقد است که این مهارت بسیار فراتر از تخصص گیاه شناسی است: “دانش اجدادی و سنتی فقط این نیست که لزلی یاد گرفته میوه بچیند، بلکه چیزی بسیار عمیق تر در آنجا وجود دارد، یک ارتباط معنوی با جنگل اطراف ما.”
هنگامی که پدر دو فرزند، مانوئل رانوکو، متوجه شد که هواپیمای حامل همسر و چهار فرزندشان در راه سن خوزه دل گواویار سقوط کرده است، از بزرگان و حکیمان سنتی جامعه خود مانند گوئررو و مونوز کمک خواست. که با نیروهای ارتش کلمبیا برای یافتن مکان بچه ها متحد شدند.
ارتش فناوری GPS، ارتباطات رادیویی پیشرفته را به ارمغان آورد و بیش از چهارصد ساعت پرواز بر فراز جنگل انجام داد.
جستجوگران بومی موروی به سربازان یاد دادند که چگونه آهنگها را بخوانند و در جنگل حرکت کنند. بزرگان سنتی مانند گوئررو با استفاده از گیاهان سنتی مانند تنباکو، کوکا و یاگه، گیاه مقدس و توهم زا که به نام آیهواسکا نیز شناخته می شود، تلاش کردند تا پیوند معنوی را با کودکان برقرار کنند.
در پایان، این ترکیبی از دو جهان بود که بچه ها را نجات داد: مونوز و تیمش بالاخره آنها را، اما از گرسنگی مرده بودند، در منطقه ای پاک از درختانی که در روزهای قبل بازرسی کرده بودند، پیدا کردند. در عرض چند ساعت با هلیکوپتر نظامی بلک هاوک از جنگل خارج شدند.
ماگدالنا موکوتوی زنی از چاگرا بود – فضای مقدسی که هم به عنوان باغ برداشت و هم به عنوان مدرسه جامعه برای دانش سنتی عمل می کند – به گفته شوهرش اغلب فرزندان خود را به جنگل می آورد.
در آنجا، آنها احتمالاً مهارت هایی را آموختند که به آنها اجازه می داد تا زمان آمدن امدادگران زنده بمانند.
کویرو میگوید: «بهطور سنتی، تربیت کودکان (بومی) در محیط طبیعی، در جنگل، بهویژه زمانی که خیلی جوان هستند، انجام میشود. اما او هشدار می دهد که آشنایی صمیمانه با حیات وحش که به لزلی و خواهران و برادرانش اجازه زنده ماندن را می دهد در معرض تهدید است.
«سنت های ما با جنگل زدایی، حضور بازیگران خارجی آلوده شده است [like criminal syndicates] و به نوعی جذب. کویرو به CNN گفت: فقط یک استعمار فیزیکی وجود ندارد، مثلاً لباس هایی که اکنون می پوشیم، بلکه یک استعمار دانش و دانش ما در حال از دست رفتن است.
طبق یک مطالعه در سال 2010 توسط موسسه تحقیقات علمی آمازون کلمبیا، در سالهای اخیر، جمعیتهای بومی جنگل را رها کردهاند و به دلیل حضور گروههای تبهکار در روستاها و کمبود فرصتهای کار و تحصیل به سمت مناطق شهری رانده شدهاند.
خود Ranoque می گوید که به دلیل تهدیدات گروه های چریکی مجبور به ترک محل سکونت بومی خود در Araracuara، Amazonas شده است. او گفت که همسر و فرزندانش نیز از تجاوز گروههای مسلح فرار میکردند که هواپیمای آنها در اول ماه مه سقوط کرد و ماگدالنا، خلبان و یک رهبر بومی کشته شدند و بچهها سرگردان شدند.
کویرو مایل است که دولت کلمبیا از سبک زندگی و دانش بومی حمایت کرده و از آن محافظت کند و در عین حال فرصت هایی برای ورود به اقتصاد اصلی ارائه دهد. او میگوید که در آموزش، این میتواند به این معنا باشد که به کودکان اجازه میدهیم فقط نیمی از روز را در مدارس دولتی بگذرانند و سپس برای دریافت آموزش سنتی به چاگرا بروند. یا می تواند به معنای حمایت از کارآفرینی محلی برای ایجاد شغل در منطقه و تشویق جوانان به ماندن در آمازون باشد.
به نوعی، درست همانطور که چهار کودک با ترکیبی از سنت و مدرنیته نجات یافتند، تنها دو طرف با هم می توانند توسعه واقعی را برای منطقه به ارمغان بیاورند.
ما نباید از مدرنیزاسیون بترسیم، اما باید به ریشه های خود بازگردیم، آنچه ما را تعریف می کند و ما را به عنوان مردم بومی آمازون متفاوت می کند. اگر نه، ما در نهایت خالی خواهیم ماند، مانند پوسته تخم مرغ بدون پر کردن.»