او اصرار داشت که ابی جاکوبسون واقعاً می تواند بیسبال بازی کند. نه زمانی که دوربین ها در حال چرخش هستند. او به من گفت: «وقتی کسی مرا تماشا میکند، کاملاً اهانت میکنم.
این در یک صبح روز هفته اخیر، روی یک نیمکت سایه با منظره زمین های توپ در پارک پراسپکت بروکلین بود. جاکوبسون در همان نزدیکی، در آپارتمانی که با نامزدش، جودی بالفور، بازیگر «برای همه بشریت» مشترک است، زندگی میکند. امروز صبح، او برای بازی به زمینها نیامد، که خوب بود – الماسها با بچههای کوچک ازدحام کردند. (این هم خوب بود، چون جیکوبسون میتواند بازی کند، من نمیتوانم، اگرچه او به من پیشنهاد آموزش داد.) و صادقانه بگویم، او شایسته لذت بردن از او در خارج از فصل بود.
در «A League of their Own» که در آگوست میآید. 12 در Amazon Prime Video، جاکوبسون در نقش کارسون شاو، شکارچی هلوهای راکفورد بازی میکند. کارسون یک شخصیت اختراعی است، اما هلوها، تیمی از لیگ بیسبال حرفه ای دختران آمریکایی، که در سال 1943 آغاز به کار کرد، به طرز لذت بخشی واقعی هستند. به مدت پنج ماه بارانی، ده مکان در پیتسبورگ، جاکوبسون، 38 ساله، مجبور بودند که بگیرند، پرتاب کنند، ضربه بزنند و به داخل پایگاه سر بخورند. آیا بخشی از این جادوی کامپیوتری است؟ مطمئنا، اما نه همه. این بدان معناست که جیکوبسون در حالی بازی می کرد که افراد زیادی تماشا می کردند. و او خوب بازی کرد.
او گفت: «او واقعاً خوب است ویل گراهام، که سریال را با او ساخت. ابی دائماً خود را تحقیر میکند و خود را تحقیر میکند، اما در واقع آدم بدی است.»
کارسون، یک زن با استعداد و مضطرب، رهبر واقعی تیم می شود. جیکوبسون بهعنوان خالق و تهیهکننده اجرایی، و همچنین ستاره سریال، تیمی را نیز بر روی صفحه نمایش و خارج از آن رهبری کرد. این کاری است که او از اواسط 20 سالگی خود انجام داده است، زمانی که او و ایلانا گلیزر کمدی گیجآلود و بیخانم «شهر گسترده» را ساختند و در نهایت بر آن نظارت کردند. در آن برنامه، او کم و بیش به طور تصادفی رهبر شد. در «یک لیگ از خود»، که از فیلم پنی مارشال در سال 1992 الهام گرفته شده بود، جاکوبسون از همان ابتدا و با هدف رهبری کرد و ایدههای خودش را در مورد اینکه رهبری چگونه میتواند باشد، به فیلمنامه القا کرد.
او گفت: «داستانهایی که میخواهم بگویم درباره این است که چگونه یک فرد نامرتب هستم و همیشه ناامن هستم. «و اگر ناامنترین و نامطمئنترین فرد رهبر باشد، چه میشود؟ اگر فرد نامرتب صاحب خودش شود چه؟»
پس آیا داستان کارسون داستان اوست؟
او در حالی که در برابر خورشید چشم دوخته بود، گفت: «یک نوع.
جیکوبسون، که خود را فردی درونگرا توصیف کرده است که خود را برونگرا نشان میدهد، قابل نزدیک شدن است، اما مراقب است، قبل از اینکه شرکتکننده باشد، یک ناظر است. حتی در بحبوحه مکالمه متحرک، او نگرشی دارد که نشان می دهد اگر بخواهید او را با یک کتاب، یا یک صفحه طراحی، یا شاید سگش، دسی، تنها بگذارید، خیلی خوب است.
سرگرمی مورد علاقه او: “من دوست دارم بروم و در یک منطقه بسیار پرجمعیت با کتابی بنشینم. تنها،” او گفت.
در آن صبح، او یک تاپ سفید و شلوار رنگ آمیزی به تن کرد، اما لکه ها از قبل اعمال شده و عمدی بودند، شلختگی به مد تبدیل شد. کیفی که او به همراه داشت Chanel بود. او خیلی شبیه یک بازیکن بیسبال به نظر نمی رسید، اما شبیه زنی بود که در پوست خودش راحت شده بود، که بیشتر آشفتگی های خصوصی خود را تمیز کرده بود و بقیه آن را برای استفاده حرفه ای قرار داده بود.
فیبی رابینسون، نویسنده و کمدین، یکی از دوستانش گفت: “او یک رئیس است.” “و او خودش را در هسته اش می داند.”
یاکوبسون در حومه فیلادلفیا بزرگ شد، کوچکترین فرزند از دو فرزند یک خانواده اصلاح طلب یهودی. او در تمام دوران کودکی خود ورزش می کرد – سافت بال، بسکتبال، فوتبال مسافرتی – تا زمانی که آنها را به خاطر جم باند و علف های هرز رها کرد.
او گفت: «این ذهنیت تیمی بسیار مربوط به دوران کودکی من بود.
پس از مدرسه هنر، او به نیویورک نقل مکان کرد تا یک هنرپیشه دراماتیک شود، سپس از طریق کلاسهای بهبود در تیپ شهروندان راست قامت، وارد کمدی شد. او و گلیزر می خواستند به یک تیم بهبود خانه بپیوندند، اما تیم به تیم آنها را رد کردند. بنابراین آنها به جای آن «شهر وسیع» را ساختند که ابتدا به عنوان یک سریال وب و سپس به مدت پنج فصل در کمدی سنترال پخش شد. یک «دختران» بدون براق و دود گلدانی که در حال پیشروی بود، قهرمانهایش، ابی و ایلانا را دنبال میکرد، در حالی که آنها مسیری زیگزاگ را در دوران بزرگسالی میگذاشتند. نیویورکر این نمایش را با محبت، “برا-مانس” نامید.
برای جاکوبسون، این نمایش هم یک سمینار توسعه حرفه ای و هم نوعی درمان بود. از طریق نوشتن و بازی کردن نسخه ای از خود، او با اعتماد به نفس بیشتر و کمتر مضطرب ظاهر شد.
گلیزر گفت: «داشتن این دریافت اضطراب او در شخصیت به او اجازه داد تا به آن نگاه کند و در جهت دیگری رشد کند.
در سال 2017، زمانی که «شهر وسیع» دو فصل مانده بود، گراهام («موتسارت در جنگل») جاکوبسون را به شام دعوت کرد. او اخیراً حقوق فیلم «A League of their Own» را به دست آورده بود، فیلمی که در کودکی عاشق آن بود. او فکر می کرد که می تواند یک سریال عالی با کمی تغییرات بسازد. عجیب و غریب بودن برخی از شخصیتها – که در فیلم از طریق زیرمتن پلک زدن و تو از دست میدهی – این بار باید آشکارتر باشد. در این فیلم، در صحنهای که فقط چند ثانیه طول میکشد، یک زن سیاهپوست با قدرت و دقت توپی ناپاک را برمیگرداند، که اشارهای به جدایی لیگ است. این نیز سزاوار توجه بیشتر است.
او گفت که گراهام به خاطر صداقت، هوشمندی، خوش بینی عصبی و پریشان جیکوبسون را تعقیب کرده بود. او می خواست تجربه ساخت این نمایش شاد باشد. و او میخواست داستانهایی که میگفت – بهویژه داستانهای عجیب و غریب – شادی را منتقل کنند. او احساس کرد که جیکوبسون، که در اواسط 30 سالگی بیرون آمده بود، میتواند کارش را انجام دهد.
گراهام گفت: “او بسیار بامزه و از نظر احساسی صادق است – و از صادق بودن احساسی نمی ترسد.”
زمانی که جیکوبسون فصل آخر «شهر وسیع» را به پایان رساند، توسعه سریال جدید آغاز شد. او و گراهام خود را به تحقیق انداختند و با برخی از زنان بازمانده که در لیگ بیسبال حرفه ای دختران آمریکایی یا در لیگ های سیاهپوست بازی کرده بودند صحبت کردند. آنها همچنین قبل از مرگ مارشال در سال 2018 از طریق تلفن با مارشال صحبت کردند. مارشال عمدتاً روی داستان یک زن متمرکز شده بود: Dottie از Geena Davis. گراهام و جیکوبسون میخواستند سعی کنند داستانهای بیشتری را تعریف کنند، تا جایی که یک فصل هشت قسمتی اجازه میدهد.
جیکوبسون گفت: «فیلم داستانی درباره زنان سفیدپوست است که به بازی بیسبال می پردازند. “این فقط کافی نیست.”
به تدریج نمایش شکل گرفت و از یک کمدی نیم ساعته به یک درام یک ساعته تبدیل شد. سپس او همتایان خود را پیدا کرد: دارسی کاردن در نقش گرتا، دختر جذاب تیم. روبرتا کولیندرز در نقش لوپه، بازیکن تیم. شانته آدامز در نقش مکس، یک سوپراستار سیاهپوست در جستجوی تیمی برای خودش. رزی اودانلستاره فیلم اصلی، برای یک قسمت قرارداد امضا کرد و نقش صاحب یک بار همجنس گرایان را بازی می کرد.
خلبان در لس آنجلس مورد اصابت گلوله قرار گرفت، که ابتدا برای شیکاگو و سپس برای راکفورد، بیمار دو برابر شد. ویروس کرونا بلافاصله پس از آن شیوع یافت و تولید را تا تابستان گذشته به تعویق انداخت. افزایش هزینهها باعث شد که نمایش به پیتسبورگ منتقل شود، که همانطور که اتفاق میافتد، شهری بارانی است و برای نمایشی با سکانسهای روز بازی بسیار مشکل است. اما بازیگران و گروه آن را مدیریت کردند.
گراهام گفت: «نوعی کیفیت کمپ تابستانی در آن وجود داشت.
و جاکوبسون، همانطور که گلیزر به من یادآوری کرد، سال های زیادی را به عنوان مشاور اردوگاه گذراند. بنابراین بسیاری از کیفیت اردوگاه تابستانی مدیون او بود. و به تمرین بی وقفه بیسبال که او اصرار داشت.
کاردن گفت: «تمرین بیسبال بسیار زیاد بود، واقعاً ماه ها تمرین بیسبال. ما بیشتر یک تیم بودیم تا یک بازیگر. اون ابی بود ابی یک گروه است.
آدامز برای اولین بار با جیکوبسون در اتاق تست ملاقات کرد. (به عنوان یک طرفدار قدیمی «برود سیتی»، او تلاش کرد تا خونسردی خود را حفظ کند.) در صحنه فیلمبرداری، جیکوبسون بلافاصله او را تحت تأثیر قرار داد.
آدامز گفت: “من نمی دانم او چگونه این کار را انجام می دهد.” “اما حتی به عنوان یک رهبر و ستاره نمایش، او همیشه مطمئن است که صدای همه شنیده و شامل می شود.” آدامز گفت که پس از پایان فیلمبرداری، جاکوبسون همچنان برای او حاضر می شود و در شب افتتاحیه نمایش او در برادوی شرکت می کند.
او گفت: «این فقط قلبم را آب کرد. “ابی مظهر معنای رهبر بودن است.”
جیکوبسون همیشه این احساس را ندارد، اما بیشتر از گذشته این احساس را دارد. او گفت: “گاهی اوقات من واقعاً می توانم آن را داشته باشم.” “و گاهی اوقات به خانه می روم و می گویم که من آن شخص چگونه هستم؟ یا اینجا چه خبر است؟” بنابراین او همان شک به خود را به کارسون می دهد، رهبری که وقتی آسیب پذیری خود را تصدیق می کند تکامل می یابد.
اما روایت کارسون تنها یکی از داستانهای مجموعهای است که مجموعهای از تجربیات زنان را جشن میگیرد: زنان سیاهپوست، سفیدپوست و لاتین. زنان مستقیم، عجیب و غریب و پرسشگر؛ زنان زن؛ بوچ زنان؛ و زنان در این بین بسیاری از بازیگران به روشی که هالیوود ترجیح می دهد زیبا هستند. خیلی ها نیستند.
با این حال نمایش اصرار دارد که همه این زنان سزاوار عشق، دوستی و رضایت هستند. در یک ایمیل، اودانل مشاهده کرد که در حالی که فیلم بر داستان یک زن متمرکز شده بود، این نسخه جدید تقریباً به هر شخصیت یک زندگی درونی غنی می بخشد “به روشی زیبا و دقیق که انسانیت شخصیت ها را به منصه ظهور می رساند.”
کاردن 15 سال است که جاکوبسون را می شناسد، از روزهای اولیه پیشرفت آنها. هیچ کس هرگز او را به عنوان یک بازیگر عاشقانه ندیده بود تا اینکه جیکوبسون یک دستکش و کارتی که با دست کشیده شده بود (کاردن گفت: «شایستانگیز و عاشقانه») و از او دعوت کرد تا به تیم بپیوندد. کاردن مفتخر بود که این نقش را بازی کرد و همچنین مفتخر بود که دوباره با جیکوبسون همکاری می کرد.
کاردن گفت: «او اصلاً تغییری نکرده است. او همیشه ابی بوده است، اما اعتماد به نفس متفاوت است.”
جیکوبسون این اعتماد به نفس را به راحتی می پوشاند. بارقه های عدم اطمینان باقی می ماند. او در پارک پراسپکت به من گفت: “من هرگز آن کسی نیستم که شما شبیه آن هستید، او باید نمایش را رهبری کند.”
اما به وضوح او است. زمانی که هیچ تیمی او را نداشت، او خودش را میساخت و حالا تیم دیگری ساخته است. بعد از یک ساعت و نیم، کیف و فنجان قهوه اش را برداشت و از پارک برگشت. مثل یک رئیس. مثل یک مربی. مثل یک رهبر